تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
بعد از تو و آدرس
badaz.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
ساعت
امکانات
پیام من
پیام فیلی
برای تمام شجاعتت دوستت دارم
نويسنده: من تاريخ: دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:پیام فیلی,
نوشته شده در ردهبندی گرایشهای جنسی موجودات زنده معمولاً برپایه نوع جنسیتی که مورد تمایل آنهاست صورت میگیرد. و انواع آن عبارتنداز:
۱ـ تراجنسی یا دگر جنسی (transgender ) که خود زیر شاخه های متعدد از جمله ترنسکشوال و ترنس وستایت و شیمیل و لیدی بوی تقسیم می شود
۲ـگروه دیگری نیز به نام هرمافرودیت (hermaphrodit) شناخته می شوند که خصوصیات هر دو جنس را دارا هستند و در اصطلاح به انها دوجنسه گفته می شود این افراد به نوعی اختلال جنسی مبتلا هستند
۳ـ دگر جنس گرایی(hetrosexual) گرایش به جنس مخالف
۴ـدوجنس گرایی (bisexual) (بای سکشوآلیزم): گرایش به
۱ـ-تراجنسی : تَراجـِنسی، به افرادی گفته میشود که خواستار تغییر جنسیت خود هستند. «تراجنسی» اصطلاح جدیدی در زبان فارسی است که برابر با لغت انگلیسی (transsexual) بکار برده میشود، یعنی کسانی که جنسیتی که در روانشان حس میکنند با جنسیت جسمشان
آنان از کودکی آرزوی دختر بودن را دارند و با پوشیدن لباس دخترانه " بازیهای دخترانه "کارهایی که مختص جنس مونث میباشد انجام می دهند" ترنس سکشوال ها به ظاهر واندام پسرانه ای دارند اما به لحاظ فاکتورهای مونث و مذکر مغز شدت و گستردگی مونث نسبت به مذکری بیش است با این اوصاف تراجنسی دچال اختلال شده و با مصرف داروهای هورمون زنانه ( سیپروترون استات _پرژسترون-استرادیول) روبه هرمافرودیت (hermaphrodit)شدن می روند" که بعد از آن امکان عمل و تغییر جنسیت رامیابند
۲ـ هرمافرودیت (hermaphrodit ):
دوجنسی بودن در جانوران فوق خصوصیتی طبیعی است اما در انسان نوعی اختلال جنسی محسوب می شود
الف_هرمافرودیسم(دوجنسی) کاذب مونث: بیمار از نظر ژنی و کروموزومی مونث است. اما ظاهر مردانه دارد. میزان مردان شدن ممکن است خفیف بوده و تنها کلیتوریس مختصری بزرگ باشد، و یا در موارد شدید به صورت آلت تناسلی مردانه همراه با پیشابراه آلتی و اسکروتوم به هم پیوسته دارای رافه تظاهر کند
ب_هرمافرودیسم(دوجنسی) کاذب مذکر:
از نظر ژنی، بیمار مذکر است. اما آلت تناسلی کوچک بوده و دارای درجات مختلفی از هیپوسپادیاس (دهانه پیشابراه در زیر آلت یا در میاندوراه) و خم شدن آلت به سمت پائین (chordee) یا چسبندگی در سطح شکمی فالوس است. ممکن است نهان بیضگی (cryptorchidism) یکطرفه یا اغلب دو طرفه نیز وجود داشته باشد. باید به دقت در کانال اینگواینال و یا چینهای لابیو اسکروتال به دنبال بیضهها (گنادها) گشت.
ج_دوجنسی(هرمافرودیسم) واقعی: گنادی که در کانال اینگواینال یا چینهای لابیو اسکروتال لمس میشود یک تخمدان و یا یک بیضه تخمدان به ندرت (در فرد هرمافرودیت) است. بیماران هرمافرودیت -(دوجنسی واقعی) هم دارای بافت تخمدان و هم بافت بیضه میباشند و دستگاه تناسلی مبهم دارند. تولید تستوسترون توسط یک گناد در داخل رحم نشانه آن است که بافت بیضه وجود داشته و برخی از سلولها دارای DNA مربوط به کروموزوم Y میباشند.
3-دگرجنسگرایی (hetrosexual):
گرایش به جنس مخالف : به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد دگرجنسگرا گفته می شود
در ابتدای قرن بیستم، مباحثی نظری پیرامون تحلیل روانی درگرفت که ادعا میکرد در همهٔ افراد طی نمو روانی، دوجنس گرایی به وجود میآید. مطالعات عددی آلفرد کنزی در سال ۱۹۴۰ و همچنین دکتر فریتز کلین در سال ۱۹۸۰ تأیید کنندهٔ این نظریات
مطالعات تازه که با چاپ کتابهای آلفرد کنزی با نامهای «رفتارهای جنسی انسان مذکر» و «رفتارهای جنسی انسان مؤنث»به نتایج مهمی منتهی شد، بیانگر این بود که اکثر مردم در مقاطعی دارای تجربیات و یا عواطف همجنس گرایانه بودهاند.
((پژوهشهای علمی معاصر ادعا میکنند که اکثریت جامعه انسانی تمایلات دوجنس گرایانه
گرایش جنسی برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور میکنند یک متغیر گسسته نیست که به ۲ گروه «دگرجنس گرا» و «همجنس گرا» تفکیک شود، بلکه متغیری پیوستهاست که خصوصیات مابین این گروهها را نیز داراست. گزارشات «کنزی» نشان میدهند که حدود ۴ درصد از بالغین امریکایی برای تمام عمر منحصراً همجنس گرا هستند و حدود ۱۰ درصد نیز در مقاطعی از زندگی رفتارهای همجنس گرایانه بروز دادهاند. با این حال درصد افرادی که به طور برابر با هر دو جنس رابطه دارند کمتر از میزان مورد انتظار است. این میتواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور میکند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی را از قبیل «همجنس گرا» یا «دگرجنس گرا»
کنزی، به همراه فعالان گروههای LGBT بر جنبههای تاریخی و سیالیت گرایشهای جنسی تأکید میکرد. مطالعات کنزی همچنین نشان داد که گرایش جنسی در دوران حیات فرد در جهات مختلف رشد میکند و ندرتاً (و نه لزوماً) امکانات جذب شدن به جنسیت متفاوتی را فراهم میکند. بسیار نادر است که شخصی گرایشات جنسی خود را تغییر دهد و همچنین بعید است که این اتفاق نادر در صورت رخ دادن «داوطلبانه» باشد*. اما گاهی تمایلات جنسی گسترش مییابند و یا دستخوش تغییر شده و جوهرهٔ متفاوتی پیدا میکنند. نظریه فراهنجار ایدههای «ساختار اجتماعی» را مرتبط با قضیه میداند و معتقد است باید به تمایلات جنسی تنها در چهارچوب تاریخی آن نگریست. در این نگاه، گرایش جنسی محصول تأثیرات جامعهاست و یک ویژگی تحت کنترل انسان و ارادهٔ او محسوب نمیشود. *
بیشتر روانشناسان با نتایج کلی آزمایشات کنزی موافقند و به رشتهٔ پیوستهٔ تمایلات جنسی عقیده دارند، که در آن افراد کاملاً همجنس گرا و کاملاً دگرجنس گرا در دو انتهای بردار و اقلیت قرار دارند و اکثریت را دوجنس گرایان تشکیل میدهند. بعلاوه تقریباً همهٔ روانشناسان هم عقیدهاند که گرایش جنسی در سنین پایین شکل میگیرد و به طور ارادی قابل تغییر
البته بعضی دیگر از تحقیقات اسلوب کاری کنزی را زیر سؤال میبرند و نتایج این آزمایش را در برآورد تعداد همجنس گرایان و دگرجنس گرایان اغراق آمیز میدانند. آنها دلیل خود را انتخاب افراد نامناسب برای تحقیق (که شامل همجنس گریان و زندانیهایی که بعضاً متهم به تجاوزهای جنسی بودهاند میشود) بیان میکنند. به هر حال نظریات کنزی در رابطه با «رشته پیوستهٔ تمایلات جنسی» هنوز مورد قبول است و با یافتههای تحقیقات زیست شناسی انجام شده بر تفاوتهای ساختاری مغز افراد و حیوانات دارای گرایشات جنسی مختلف سازگاری دارد.
۵ـبی جنسی(asexual)
بی جنسی یا بی جنس گرایی یکی از گرایشات جنسی در انسانها است که فرد دارای تمایلات جنسی نمی باشد و یا هیچ یک از دو جنس دیگری دارای روابط جنسی نیست.
گفته میشود در حدود ۱٪ از مردم جهان بی جنس گرا می
6-همجنس گرایی (homosexual):
همجنسگرایی یکی از گرایشهای جنسی است که مشخصه آن تمایل زیبایی شناختی،عشق رمانتیک، و تمایل جنسی منحصرآ نسبت به جنس همگون با خود فرد میباشد. در اصطلاح اسلامی به ارتباط جنسی بین مردان «لواط» (برگرفته از نام لوط پیامبر قومی که به این کار مشهورند)میگویند ،در گویش خیابانی،در کشور ایران از افراد همجنسگرا - زن یا مرد - با عنوان تحقیرآمیز «همجنسباز» یاد میشود، همچنین واژههای دیگری نیز در گفتار عوام برای اشاره به افراد همجنسگرا وجود دارد که معمولاً تحقیرآمیز و محکومکننده هستند؛ به عنوان مثال همجنسگرایان مرد در زبان فارسی با عناوین چون اِواخواهر، اُبنهای (شخص مفعول در عمل جنسی همجنس
گرایان) و عناوین زنندهتر خوانده میشوند. ، برای اشاره به همجنس گرایانزن در زبان فارسی معمولاً واژه لزبین یا لِز بکار میرود که از واژهٔ انگلیسی Lesbian آمدهاست. البته در گفتار ایرانیان به همجنسگرایان زن، طَبَقزن گفته میشدهاست که به عمل طَبَقزنی اشاره داشتهاست. این لغت امروزه بندرت مورد استفاده قرار میگیرد. ، پدیده همجنس گرایی از ابتدای تاریخ، با بشر همراه بودهاست و در ادبیات و هنر جهان از زمان بسیار کهن، شاهد اشاراتی به این پدیده هستیم.
الف-تئوری همجنس گرایان هورمونی پیش از تولد:
زیست شناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی کاملاً کشف شدهاست. استرادیول و تستوسترون که به وسیلهٔ آنزیم ۵-a ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون میشوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرندههای آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا میشوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر میشوند که تعداد این گیرندههای آندروژن بسیار کم (مانند نشانگان بی حسی آندروژنی) و یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پُِریاختگی مادرزادی غدهٔ فوق کلیه)احتمالاً همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجهٔ چنین دگرگونیهایی است. در این مطالعات دیده شدهاست که در زنان همجنسگرا عموماً بیش از زنان دگرجنسگرا حالات مردانه ایجاد شدهاست. با این وجود تحقیقات دربارهٔ همجنسگرایی مردان نشان میدهد که ایجاد حالات مردانه چه بیش از حد و چه کمتر از حد معمول باعث همجنسگرایی در مردان میشود.
ب-تفاوتهای فیزیولوژیکی همجنسگرایان:
تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شدهاند، مانند تحقیقات پیشگامانهٔ عصب شناس سیمون لوی، نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد.این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار میسازند. لوی در آزمایشیدریافت که مغز ۱۰٪ از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد. گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است.با این حال خود «لوی» میگوید: : «تحقیقات من ثابت کنندهٔ یک دلیل ژنتیکی برای همجنسگرایی نیستند. من هیچ قسمتی از مغز را به عنوان یک مرکز همجنسگرا کننده معرفی نکردهام. INAH-۳ بیشتر مانند حلقهای از زنجیرهٔ هستههای شکل دهندهٔ رفتارهای جنسی مردان و زنان عمل میکند تا یک هستهٔ همجنسگراکننده... و از آنجا که من مغز افراد بالغ را مورد مطالعه قرار دادهام هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه بگیریم این تفاوتها مادرزادی بودهاند و بعد از تولد به وجود نیامدهاند. تحقیقات لوی مورد انتقادهایی قرار گرفت که یکی از دلایلش انتخاب مردان همجنسگرایی بود که به علت بیماری ایدز جان خود را از دست داده بودند، در حالی که دگرجنسگراهای مورد مطالعه به این بیماری مبتلا نبودند. مقایسهای که بین اندازهٔ INAH-۳ در افراد مبتلا به ایدز دگرجنسگرا و همجنسگرا انجام شد (با وجود کوچک بودن جامعهٔ آماری) نشان داد که اندازهٔ این بخش از مغز در هر دو آنها مشابهاست. البته باید توجه داشت که هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر ابتلا به ایدز بر اندازهٔ INAH-۳ یافته نشدهاست. تحقیقات در زنان هنوز به هیچ نتیجه مشابهی منتهی نشد.
بعضی از تحقیقات اخیر حاکی از ارتباط تعداد برادرهای بزرگتر با همجنسگرایی فرد میباشد. بلانکارد و کلاسندر سال ۱۹۹۷ اعلام کردند هر برادر بزرگتر احتمال همجنسگرایی فرد را تا ۳۳٪ بالا میبرد. این یافته طبق گفتهٔ بلانکارد «یکی از معتبر ترین یافتههای اپیدمیولوژیکی است که تا به حال در رابطه با گرایشهای جنسی کشف شدهاست.» بر طبق این یافته، گفته میشود که هر جنین مذکر در مادر واکنشی ایمنی ایجاد میکند و این واکنش با جنین بعدی تشدید میشود. این جنینها آنتی ژن H-Y را که نفش آنها در تغییرات جنسی مهرهها تقریباً ثابت شدهاست تولید میسازند و این همان آنتی ژنی است که آنتی بادی مادری H-Y به آن واکنش داده و نیز یاد آوری (از نظر ایمنی شناختی) مینماید. سپس آنتی بادیهای H-Y تولید شده توسط مادر به جنین حمله میکنند و کارایی آنتی ژنهای نامبرده را در ایجاد حالات مردانه در مغز جنین پایین میآورند. از این موضوع با نام «اثر ترتیب تولد برادر» یاد میشود. در مطالعاتی که پسرهای رشد یافته با برادر بزرگتر را با آنها که جدا از برادران رشد کرده بودند مقایسه میکرد، کشف شد که تنها متولد شدن از مادری که برای چندمین بار پسری به دنیا میآورد احتمال همجنسگرا بودن را در افراد افزایش میدهد و بزرگ شدن در کنار برادران دخالت چندانی در این مسأله ندارد جالب اینجاست که این موضوع فقط در مردان راست دست صادق است. درباره زنان نتایج مشابه یا قابل توجهی یافت نشدهاست.
ج-رفتار همجنسگرایانه در حیوانات:
رفتارهای همجنسگرایانه در فرمانرو جانوران و بخصوص حیواناتی که در درجه بندی تکاملی به انسان نزدیکترند نیز دیده میشود(مانند میمونهای بزرگ). جانت مانن، پروفسور دانشگاه جورج تاون صریحاً این نظریه را مطرح کردهاست که همجنسگرایی، لااقل در دلفینها مزیتی است که در اثر تکامل به وجود آمده و حملات و تجاوزهای داخل گونهای را خصوصاً در نرها کاهش
بعضی پنگوئنهای نر تمایل به تشکیل جفت با نرهای دیگر و لانه سازی مشترک با آنها دارند. در این مواقع از یک سنگ به عنوان جایگزین تخم استفاده میشود.در سال ۲۰۰۴ پارک مرکزی حیواناتواقع در ایالات متحده آمریکا، سنگ یادشده را با یک تخم بارور جایگزین کرد که زوج نر آن را به عنوان فرزند خود بزرگ کردند (منبع). باغ وحشهای آلمانی و ژاپنی نیز گزارشاتی دربارهٔ همجنسگرایی بین پنگوئن هایشان منتشر کردهاند. این پدیده همچنین در زیستگاه آبی کلی تارلتون در آوکلند نیوزیلند مشاهده شدهاست. معاشقه و دخول کامل در روابط گاوهای نر، خصوصاً گاومیش کوهان دار امریکایی معمول است. روابط اینچنینی در مادههای نوع دیگری از گاوها رواج دارد. همجنسگرایی در گوسفندان (که در ۶ تا ۱۰٪ قوچها دیده میشود)همراه با تفاوت در حجم بخشهای معینی از مغز و فعالیتهای شیمیایی است. مطالعاتی که توسط مجلهٔ درون ریز شناسی انجام شد، نشان داد عوامل فیزیولوژیکی و زیست شناختی تأثیرگذارند. نتایج این بررسیها با بررسیهایی که لوی روی نمونههای انسانی انجام داد مشابهاست. گوسفندان نر کوهی امریکایی نیز از این نظر به دو دسته تقسیم میشوند : آنها که درگیر روابط همجنسگرایانه میشوند و گروه دیگر که اینگونه نیستند. به اینجا و اینجا در میان کبوتران نیز همجنسگرایی نرها دیده میشود. کبوتربازان اصطلاحاً به این جفت کبوتران جناق میگویند.
د-روانشناسی همجنسگرایان:
در ابتدای قرن بیستم، مباحثی نظری پیرامون تحلیل روانی درگرفت که ادعا میکرد در همهٔ افراد طی نمو روانی، دوجنس گرایی به وجود میآید. مطالعات عددی آلفرد کنزی در سال ۱۹۴۰ و همچنین دکتر فریتز کلین در سال ۱۹۸۰ تأیید کنندهٔ این نظریات بودند. مطالعات تازه که با چاپ کتابهای آلفرد کنزی با نامهای «رفتارهای جنسی انسان مذکر» و «رفتارهای جنسی انسان مؤنث» به نتایج مهمی منتهی شد، بیانگر این بود که اکثر مردم در مقاطعی دارای تجربیات و یا عواطف همجنس گرایانه بودهاند. پژوهشهای علمی معاصر ادعا میکنند که اکثریت جامعه انسانی تمایلات دوجنس گرایانه دارند. گرایش جنسی برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور میکنند یک متغیر گسسته نیست که به ۲ گروه «دگرجنس گرا» و «همجنس گرا» تفکیک شود، بلکه متغیری پیوستهاست که خصوصیات مابین این گروهها را نیز داراست. گزارشات «کنزی» نشان میدهند که حدود ۴ درصد از بالغین امریکایی برای تمام عمر منحصراً همجنس گرا هستند و حدود ۱۰ درصد نیز در مقاطعی از زندگی رفتارهای همجنس گرایانه بروز دادهاند. با این حال درصد افرادی که به طور برابر با هر دو جنس رابطه دارند کمتر از میزان مورد انتظار است. این میتواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور میکند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی را از قبیل «همجنس گرا» یا «دگرجنس گرا»
کنزی، به همراه فعالان گروههایLGBTبر جنبههای تاریخی و سیالیت گرایشهای جنسی تأکید میکرد. مطالعات کنزی همچنین نشان داد که گرایش جنسی در دوران حیات فرد در جهات مختلف رشد میکند و ندرتاً (و نه لزوماً) امکانات جذب شدن به جنسیت متفاوتی را فراهم میکند. بسیار نادر است که شخصی گرایشات جنسی خود را تغییر دهد و همچنین بعید است که این اتفاق نادر در صورت رخ دادن «داوطلبانه» باشد. اما گاهی تمایلات جنسی گسترش مییابند و یا دستخوش تغییر شده و جوهرهٔ متفاوتی پیدا میکنند. نظریه فراهنجار ایدههای «ساختار اجتماعی» را مرتبط با قضیه میداند و معتقد است باید به تمایلات جنسی تنها در چهارچوب تاریخی آن نگریست. در این نگاه، گرایش جنسی محصول تأثیرات جامعهاست و یک ویژگی تحت کنترل انسان و ارادهٔ او محسوب نمیشود. بیشتر روانشناسان با نتایج کلی آزمایشات کنزی موافقند و به رشتهٔ پیوستهٔ تمایلات جنسی عقیده دارند، که در آن افراد کاملاً همجنس گرا و کاملاً دگرجنس گرا در دو انتهای بردار و اقلیت قرار دارند و اکثریت را دوجنس گرایان تشکیل میدهند. بعلاوه تقریباً همهٔ روانشناسان هم عقیدهاند که گرایش جنسی در سنین پایین شکل میگیرد و به طور ارادی قابل تغییر نیست.البته بعضی دیگر از تحقیقات اسلوب کاری کنزی را زیر سؤال میبرند و نتایج این آزمایش را در برآورد تعداد همجنس گرایان و دگرجنس گرایان اغراق آمیز میدانند. آنها دلیل خود را انتخاب افراد نامناسب برای تحقیق (که شامل همجنس گریان و زندانیهایی که بعضاً متهم به تجاوزهای جنسی بودهاند میشود) بیان میکنندبه هر حال نظریات کنزی در رابطه با «رشته پیوستهٔ تمایلات جنسی» هنوز مورد قبول است و با یافتههای تحقیقات زیست شناسی انجام شده بر تفاوتهای ساختاری مغز افراد و حیوانات دارای گرایشات جنسی مختلف سازگاری دارد.
ه- روابط پدر، پسر و شکلگیری رفتارهای جنسی:
بخش بزرگی از تحقیقات معمولاً به بررسی روابط فرزند- والد و تأثیر آن بر مردان همجنس گرا و دگرجنس گرا میپردازد و احتمال رابطهای بین «فقدان پیوند عاطفی بین والد همجنس» و «شکل گیری همجنس گرایی در پسر» را پیشنهاد میدهند. مطالعات زیادی ادعا میکنند که مردان همجنس گرا در دوران کودکی خود کمتر از همسالان دگرجنس گرایشان مورد علاقه یا توجه پدرانشان بوده اند «بیبر»در سال ۱۹۷۶ اظهار داشت: «از سال ۱۹۶۲ که کتابم منتشر شد تا به حال بر روی ۱۰۰۰ همجنس گرا و ۵۰ جفت از والدینشان مطالعه کردهام والگوی مشابهی در ۹۰٪ آنان یافتهام. در تمام مدت آزمایش، حتی یک مرد همجنسگرایی که پدرش اخلاق سازنده و رفتار مهرورزانه داشته باشد ندیدهام. پسری که پدرش به او احترام میگذارد و عشق میورزد هرگز همجنس گرا نمیشود. من به این نتیجه رسیدهام که رفتار والدین بر انتخاب تمایل جنسی کودکان بسیار تأثیر میگذارد.»
«بیبر» بعدها در سال ۱۹۷۶ گفتههای خود را این گونه ادامه داد :
«ما همواره گفتهایم که یک پسر که پدری با اخلاق سازنده و مهرورزانه دارد هرگز همجنس گرا نمیشود. باید توجه داشت که عکس این گزاره صحیح نیست و هر پسری که پدرش اخلاق مخرب دارد لزوماً همجنس گرا از آب در نمیآید.»
این گزارشات، مخصوصاً به علت جابجا کردن «علت» با «اثر» زیر سؤال رفتهاند. به عبارت دیگر علاقهٔ مردان همجنس گرا به داشتن رابطهٔ مستحکم تر با مادر، علت همجنس گرایی نیست، بلکه نتیجهٔ آن است. انجمن روانشناسی آمریکا نیز این نتایج را رد کردهاست و اظهار داشته که در جوامع مختلف همجنس گرایان درصد مشابهی از جامعه را تشکیل میدهند. در حالی که اگر روابط خانوادگی دارای چنان تأثیری بود، در جوامعی با فرهنگ خانوادهٔ متفاوت این میزان میبایست متفاوت باشد.
این تئوری هم چنین عاجز از توضیح وجود همجنس گرایی در یونان باستان، ژاپن قبل از مدرنیته، و فرهنگهای دیگر است و دلیلی برای همجنس گرایی در حیوانات ارائه نمیکند و مثلاً قادر به توضیح دادن این سؤال نیست که چرا در گونهٔ قوی سیاه استرالیایی تنها والدین جوجهها زوجهای نر محسوب
یافتههای مطالعات بر حیوانات همجنس گرا به موازات یافتههای موارد انسانی پیش میروند. مطالعاتی که بر روی مغز قوچهای همجنس گرا انجام شده نشان میدهد آن بخش از مغز که در شکل گیری رفتارهای همجنس گرایانه نقش دارد، نسبت به دگرجنس گرایان همان تفاوتهایی را نشان میدهد که در موارد انسانی دیده میشود.
*اصلاح رفتار ؟
بعضی درمانگرها، گروهها، یا مؤسسات ادعا میکنند قادر به کمک به همجنس گرایان برای غلبه بر رفتارهای همجنس گرایانهٔ خود هستند. اکثر آنها پیروان ادیان ابراهیمی هستند که در مسلک آنان همجنس گرایی غیرطبیعی و گناهاست و یک گرایش جنسی نامطلوب به حساب میآید. این نوع روان درمانی در جهت حذف علایق همجنس گرایانه و توسط افرادی که همجنس گرایی را یک اختلال یا گناه تلقی میکنند استفاده میشود. این افراد معتقدند که همجنس گرایی اصولاً نوعی گناهاست و از طریق توبه و ایمان میتوان آن را از بین برد.
تاکنون هیچ سند علمی و معتبری بدست نیامده که حاکی از «درمان» موفق یک همجنس گرا و تبدیل او به یک دگرجنس گرا باشد و حتی برخی افراد در اثر چنین «درمان»هایی دچار صدمات خطرناک و جدی شدهاند. با این حال طرفداران درمان همجنس گرایی به افرادی اشاره میکنند که به زعم آنها «موفق» شدهاند.(ر.ک به انجمن ملی مطالعه و درمان همجنس گرایی). به هر جهت تنهٔ اصلی جامعهٔ پزشکی و روانشناسی این ادعاها را مردود میداند و تلاش برای تغییر گرایش جنسی را بی اثر و بالقوه خطرناک تلقی میکند.
ی-طبیعت در برابر تربیت:
این که بین عوامل روان شناختی و عوامل زیست شناختی کدام بر همجنس گرایی مؤثرتر است مسأله ایست که همواره عامل بحثهای بسیار شدهاست. از این عوامل میتوان به عوامل ژنی و یا هورمونهای مؤثر بر جنین نام برد. از نظر تاریخی فروید و روانشناسان دیگری در شاخهٔ روانکاوی معتقد بودند که تجربیات دوران کودکی در شکل گیری گرایشهای جنسی مؤثرند. به عنوان مثال فروید معتقد بود که نوجوانان همگی همجنس گرا هستند و پس از گذراندن مراحلی دارای حالات دگرجنس گرایی میشوند و آنها که همجنس گرا میمانند به علت مواجهه با یک مانع یا حادثهٔ بازدارنده، تکامل جنسی خود را به اتمام نرساندهاند. او همچنین معتقد بود که بعضی افراد که این دورهٔ تکامل جنسی را بدون هیچ مشکلی طی کردهاند نیز همچنان در درون خود به صورت پنهان و به درجات متفاوت دارای تمایلات همجنس خواهانه هستند. کشفیات مدرن علمی و پزشکی تأکید بر زیست شناختی بودن عوامل همجنس گرایی و رفتارهای همجنس گرایانه در کودکی دارند و این عوامل شامل عوامل ژنتیکی و یا کسب شده در رحم مادر میباشند. ناگفته نماند که همین پیش زمینههای زیست شناختی همجنس گرایانهاست که در کودکی شرایط ایجاد عوامل روانشناختی را مهیا میکند
در این نوشتار قصد دارم تاریخچهی کوتاهی را در مورد دیدگاههای تاثیرگذار دربارهی همجنسگرایی بررسی کنم. در ابتدا بهعنوان یک روانشناس لازم میدانم در جهت آگاهی جامعه، نکتهای بسیار مهم را یادآور شوم.
متاسفانه بارها شنیدهام که دیدگاههای غلط و افسانههای نادرستی پیرامون فروید و دیدگاهش دربارهی گرایش جنسی، مخصوصاً در میان اقلیتهای جنسی وجود دارد. فروید مشهورترین چهره در روانشناسی و یکی از چهار شخصیت تاثیرگذار عصر جدید است. دیدگاههای وی، پایهی روانشناسی مدرن محسوب میشود. بدیهی است که مانند بسیاری از افراد بزرگ، پیرامون نظریات وی هالهای از شایعات، باورها و تفاسیر نادرست وجود داشته باشد. برخی از همجنسگرایان بر این باورند که دیدگاه فروید در ارتباط با همجنسگرایان از موضع آسیبشناسانه و توام با برچسب و اتهام بوده است. حال آنکه در این نوشتار در کمال شگفتی درخواهید یافت که دیدگاههای این روانشناس بزرگ، آن هم در حدود صد سال قبل- یعنی در زمانیکه درمانهایی مانند جراحیهای مختلف مغز، شوک الکتریکی و شکنجههایی از این قبیل با هدف درمان همجنسگرایی رایج بود- تا چه حد روشنگرانه و در نوع خود کمنظیر بوده است. فروید در تبیین نوعی از همجنسگرایی بر نقش تجارب کودکی تاکید میکند و همین نکته است که مورد سوءتعبیر و بدفهمیهای بسیاری قرار گرفته است. این در حالی است که تاکید بر دورهی کودکی، یکی از پایههای اساسی نظریهی فروید برای تبیین هر پدیدهی روانی است . هرچند کلیت دیدگاه وی دربارهی گرایش جنسی بسیار علمی و فاقد هرنوع غرضورزی است . به مرور این دیدگاهها را بررسی خواهیم کرد.
دیدگاهها
بهطورکلی نظریههای روانشناسی درمورد سببشناسی همجنسگرایی به سه دسته تقسیم میشوند:
یک: نظریههای آسیبشناسانه که همجنسگرایی در بزرگسالی را نوعی بیماری و انحراف از «هنجارِ» تحول دگرجنسگرایانه درنظر میگیرند. رفتارها یا احساسات نامرتبط با جنس (مثل عروسکبازی یا میل به خودآرایی در پسربچهها) نشانههایی از بیماری بهحساب میآیند و لازم است متخصصان بهداشتِ روان این نشانهها را مورد توجه قرار دهند. این نظریهها، برخی نقایص داخلی یا خارجی را عامل بیماریزای، باعث همجنسگرایی بهحساب میآورند و میگویند این عوامل میتوانند پیش از تولد (مانند هورمونهای درون رحمی) یا پس از تولد (مانند مادری کردن افراطی، پدری کردن ناکافی یا خصمانه، سوءاستفاده جنسی) رخ داده باشند. نظریههای آسیبشناسی تمایل به دیدن همجنسگرایی بهعنوان یک پدیدهی بد و یا نشانهای از نقص دارند. برخی از این نظریهپردازان، در مورد اعتقاد خود به اینکه همجنسگرایی، «شریرانه» و«فاسد» است، کاملاً صریح هستند.
روانپزشک آلمانی ریچارد فون کرافت ابینگ (1965)، نظریهای آسیبشناسی ازهمجنسگرایی ارائه داده و آن را بهعنوان یک اختلال تحلیل برنده معرفی کرده است. وی که متأثر از نظریهی داروین بود، تمامی رفتارهای جنسی که به تولید مثل نمیانجامند را نوعی آسیبِ روانی بهحساب میآورد. درهمین زمان بود که نظریهی «متولدشدن با همجنسگرایی1» مطرح شد و واکنش کرافت ابینگ دربرابر این دیدگاه جدید چنین بود: «ممکن است افراد، مستعد به همجنسگرایی بهدنیا بیایند ولی با این وجود، باید چنین تمایلاتی را بهعنوان نوعی نقص مادرزادی بهحساب آورد» (به نقل از درشر،2010.)
کرافت ابینگ، روانپزشک با نفوذی بود که سبب انتشار اصطلاحِ همجنسگرا در کنارِ دیدگاه خود دربارهی همجنسگرایی – بهعنوان یک اختلال روانی- درمحافل پزشکی و علمی شد. بسیاری از مفروضات در مورد تمایلات جنسی بشر که در کتابچههای تشخیصی انعکاس یافته است، مرهون نظریات او است.
دو: نظریههایی که رفتار همجنسگرایی را نوعی از تنوع بهنجار رفتار جنسی و بهعنوان پدیدهای که بهطور طبیعی رخ میدهد، درنظر میگیرند. چنین نظریههایی بهطور معمول بر این باورند که افراد همجنسگرا، متفاوت بهدنیا میآیند اما این تفاوت، طبیعی و مانند چپدستی است. باور معاصر فرهنگی مردم که «برخی افراد، همجنسگرا بهدنیا میآیند»، یک نظریهی تنوع بهنجار است. همانطور که پیداست این نظریهها «هنجار» را با «طبیعی» یکسان فرض میکنند. آنها همجنسگرایی را بهعنوان خوب (و یا اساساً خنثی) درنظر میگیرند و اعتقاد دارند این پدیده، جایی درکتابچهی راهنمای تشخیصی روانپزشکی ندارد.
هاولوک الیس (1905)، سکسولوژیست بریتانیایی، همجنسگرایی را تنوع بهنجار ابراز جنسی درنظر میگرفت. دیدگاه بهنجار، همچنین، موضع رهبر جنبش مدافعان حقوق همجنسگرایان در آلمان ، پزشک و محقق آلمانی امور جنسی، هیرشفیلد (1924) نیز بود. وی در زمان خود بزرگترین پرچمدار نظریههای جنس سوم که بعدها اولریش (1994) به آن پرداخت، بهحساب میآمد (درشر، 2010.)
سه: نظریههای ناپختگی: این نظریهها معتقدند احساسات یا رفتار همجنسگرایانه در سنین نوجوانی بهعنوان یک مرحله طبیعی بهسوی دگرجنسگرایی بزرگسالانه است. در حالت ایدهآل، همجنسگرایی دورهای گذرا از رشد است. با این حال، همجنسگرایی بزرگسالان نوعی «بازداری تحولی» و «توقف رشدی» محسوب میشود.
صاحبان این نظریهها که مشهورترین آنها فروید، پدر علم روانکاوی است، تمایل دارند این ناپختگی را بهصورت نسبتاً خوشخیم - و یا حداقل نه بهعنوان «بد»، درقیاس با نظریهپردازان آسیبشناسی که تمایل به تاکید بالقوه بدخیم آن دارند- درنظر بگیرند (درشر، 2010.)
دیدگاه فروید
همانگونه که پیش از این ذکر شد، در برابر نظریه تنوع طبیعی هیرشفیلد و نظریهی آسیبشناسی کرافت ابینگ، فروید روایت سومی بنا نهاد: نظریهی ناپختگی که راه به تخیل عموم پیدا کرد. به زعم فروید، تمامی انسانها دوجنسگرا بهدنیا میآیند. ابراز همجنسگرایی میتواند مرحلهای بهنجار بهسوی تحول دگرجنسگرایانه باشد. دیدگاه دوجنسگرایی بنیادی فروید، دیدگاه جنس سوم هیرشفیلد را به چالش میکشید: «روان تحلیلگری قطعاً مخالف با هرگونه تلاش برای جدا کردن همجنسگرایان از مردم عادی بهعنوان افرادی با ویژگیهای خاص است.» (فروید، ص: 145.)
فروید همچنین شرایط تحلیل برندهای را که کرافت ابینگ به آن اشاره کرده بود، مردود خواند و اظهار داشت همجنسگرایان به غیر از بازداری رشد روانی - جنسی خود، هیچگونه آسیب جدی در عملکرد خود نداشته و اغلب فرهنگ اخلاقی بالایی دارند (بهنقل از درشر، 2010.) در حمایت از این ادعا، او مقالاتی نوشت و همجنسگرایی بیماران و چهرههای تاریخی را به پویایی خانواده ارتباط داد. برای مثال، در مقالهی لئوناردو داوینچی و حافظهی دوران کودکی او (فروید، 1910)، فروید همجنسگرایی این هنرمند را به مادریِ طولانیمدت و عدم حضور پدر نسبت داده است. مشهور است فروید یکی از چهرههای برجستهای بود که طومار مشهورِ سال 1930 برای جرمزدایی از همجنسگرایی در آلمان و اتریش را امضا کرد (درشر، 2010.) با این حال، در اوایل قرن بیستم، روانپزشکان، همجنسگرایی را بیشتر آسیبشناسی در نظر میگرفتند (همان منبع.)
فروید، همجنسگرایی را وقفه در رشد روانی- جنسی تلقی میکرد و به ترسهای اختگی و ترس از تسلط مادر در مرحلهی پیش - اودیپیِ رشد روانی- جنسی اشاره میکرد. وی در گزارش موردی خود در سال 1920 دربارهی یک مورد همجنسگرایی در یک دختر 18 ساله، به نکات قابل تأملی اشاره کرده است. وی بر خلاف آنچه از مطالعات همهگیرشناسی دربارهی شیوع همجنسگرایی برمیآید، معتقد است شیوع همجنسگرایی در زنان کمتر از مردان نیست اما معمولاً پنهان میشود (به نقل از شجاع شفتی، 1385). فروید در خلال گزارش موردی مذکور، دو نوع همجنسگرایی را از هم منفک میکند: همجنسگرایی مادرزادی و همجنسگرایی اکتسابی دیررس. بهنظر وی، نوع اول، معمولاً پس از بلوغ جا میافتد و به صورت خصیصهای بروز میکند.فروید، همچنین معتقد است که به هنگام بحث دربارهی همجنسگرایی، باید سه خصوصیت زیر را از یکدیگر مستقل فرض کرد:
الف – خصوصیات جنسیِ جسمانی
ب – خصوصیات جنسیِ روانی
ج – نوع مفعول گزینی
مقصود فروید آن است که خصوصیات جنسی- روانی و گزینش مفعول، لزوماً برهم منطبق نیستند. مثلاً نباید تصور کرد اگر مردی از نظر جسمانی دارای اندام ظریف است یا از نظر روانی خصوصیات قالبی «زنانه» دارد، لزوماً مردی دیگر را بهعنوان هدف جنسی خود برگزیند. اگرچه عوام غالباً خصوصیات جسمانی و گاه روانی را با نوع مفعول گزینی مرتبط میدانند اما این یک تفکر قالبی غیرعلمی است و معمای همجنسگرایی بسیار پیچیدهتر از آن است که درتفکر عوامانه ترسیم شده است. فروید در این گزارش، روانکاوی را راهحل درمان همجنسگرایی میداند. گرچه خود نیز اعتراف میکند که تعداد موارد موفق درمان روانکاوی، دربارهی انواع همجنسگرایی چندان چشمگیر نیست (همان منبع). تا جاییکه وی از دادنِ قولِ بهبودی به والدین مراجعِ همجنسگرای خویش، اجتناب میکند و تنها متعهد میشود فرزند آنها را برای مدتی مورد بررسی قرار دهد. درنهایت نیز، فروید درمان دخترک مراجع را بهطور کامل قطع نمود. زیرا معتقد بود وی نوعی خصومت نسبت به مردان دارد.
زیگموند فروید در مورد امکان تغییر گرایش جنسی افراد از همجنسگرا یا دوجنسگرا به دگرجنسگرا تردید داشت. وی در ابتدا اظهار داشت در برخی موارد ممکن است بتوان از طریق هیپنوتیزم، همجنسگرایی را حذف نمود اما سپس تحتتأثیر کار «استیناچ» غددشناس وینی قرار گرفت. این فرد در یکی از مطالعات خود کوشیده بود با پیوند غدد بیضهی یک مرد دگرجنسگرا به یک مرد همجنسگرا، گرایش جنسی وی را تغییر دهد. این تحقیق، نقش قدرتمند تعیینکنندههای ارگانیکی را در تمایلات جنسی آشکار میکرد. اگرچه فروید هشدار داد که عملیات استیناچ لزوماً نمیتواند بهعنوان درمانی کاربردی تلقی شود و بهطور کلی به کار رود، چرا که حتی اگر این روش پیوند موثر باشد، در تغییر همجنسگرایی در مردان، آن هم تنها در مواردی که بهشدت با خصوصیات فیزیکی همراه است، موثر بوده و احتمالاً هیچ درمان مشابهی نمیتواند در مورد زنان همجنسگرا به کار رود. روش استیناچ، محکوم به شکست بود، چون سیستم ایمنی بدن، پیوند غدد بیضه را پس زده و در نهایت ناکارآمد و مضر تشخیص داده شد (لوی، 1996.)
بهنظر فروید، در درمان همجنسگرایی، ایجاد احساسات دگرجنسخواهانه ممکن است. اما حذف احساسات همجنسخواهانه دشوار است. فروید اظهار میدارد که افراد همجنسگرا اغلب تمایلی برای تغییر گرایش خود ندارند و انگیزههای آنهایی که مایل به تغییر هستند نیز ناکافی و اغلب سطحی است: مانند ترس از نارضایتی اجتماعی. فروید درگزارش «روان تحلیلگری یک مورد همجنسگرایی در یک زن» (1920) نیز به این موضوع پرداخته است (شجاع شفتی، 1385). فروید اعتقاد داشت درمان این افراد، اغلب شکست میخورد و آنان دوباره به همجنسگرایی روی میآورند. البته در برخی موارد، ممکن است این تغییر [درگرایش جنسی] حاصل شود. هرچند در اکثر موارد،چنین چیزی امکانپذیر نیست. این مسئله، بستگی به کیفیت همجنسگرایی و سن فرد دارد. نتیجه درمان را نمیتوان پیشبینی کرد. فروید اظهار میدارد که تغییر گرایش جنسی یک همجنسگرا، همان اندازه موفقیت به دنبال دارد که بخواهیم عکس آن را انجام دهیم و یک فرد دگرجنسگرا را به همجنسگرا تبدیل کنیم. گرچه کسی به مورد اخیر مبادرت نمیورزد. فروید همچنین یادآوری میکند تا زمانیکه گرایش جنسی فرد موجب نارضایتی خود وی نباشد، نمیتوان در درمان موفقیتی حاصل نمود (همان منبع.)
فروید معتقد بود همجنسگرایی در زنان، به دلیل حل نشدن رشک احلیل2 و تعارضات اودیپیِ3 حل نشده بهوجود میآید. فروید، همجنسگرایی را یک بیماری روانی تلقی نمیکرد. وی در «سه رساله دربارهی جنسیت» نوشته است: «همجنسگرایی در افرادی مشاهده میشود که انحراف جدی دیگری از بهنجاری ندارند. کارایی آنها مختل نشده است و در واقع رشد هوشی و فرهنگ اخلاقی بالایی دارند». وی همچنین در «نامهای به یک مادر امریکایی» نوشته است: «مطمئناً همجنسگرایی مزیتی ندارد اما نمیتوان آن را بیماری شمرد. ما آن را نوعی از اعمال جنسی تلقی میکنیم که در اثر وقفه خاصی در رشد جنسی ایجاد شده است.» (کاپلان و سادوک، 2003.)
نظریات سایر روانکاوان
بهطور اجمالی بر طبق سایر نظریات روانکاوی، موقعیتهای اوایل زندگی که ممکن است سبب رفتار همجنسگرایانه در مردان شوند عبارتند از: وابستگی عاطفی شدید به مادر، فقدان نقش پدری موثر، مهار رشد مردانگی از سوی والدین، تثبیت یا پسرفت درمرحلهی خودشیفتگی رشد و باخت در رقابت با برادران و خواهران (کاپلان و سادوک، 2003.) اغلب این نظریات، همجنسگرایی زنان را نادیده گرفته و فرمولبندیهایشان صرفاً درمورد بروز این پدیده در مردان بوده است.
منابع:
فروید. ز. (1385) مهمترین گزارشهای آموزشی تاریخ روانکاوی. گردآوری و ترجمه: سعید شجاع شفتی. تهران. نشر ققنوس. چاپ سوم، 1385.
Drescher, j. (2010) Queer Diagnoses: Parallels and Contrasts in the History of Homosexuality, Gender Variance, and the Diagnostic and Statistical Manual. Arch Sex Behav. 39: 472-460
1- Born Gay Theory
2- رشک احلیل (Penis Envy) اصطلاحی روانکاوانه است و اشاره به این باور روانکاوی دارد که دختران پس از آگاهی از نداشتن آلت مردانه به پسران حسادت میورزند و در تمام عمر غبطهی داشتن آلت را در دل دارند. اگرچه به مرور زمان از طریق همانندسازی با مادر بر این عقده غلبه میکنند. اما در شرایطی ممکن است این همانندسازی صورت نگیرد و این عقده حل نشود. فروید لزبینیسم را پیامد حل نشدن رشک احلیل میدانست.
3- تعارضات اودیپی به تعارضاتی اشاره دارد که طبق باور روانکاوی هر کودکی آن را با میل به والد غیرهمجنس و رقابت با والدهمجنس تجربه میکند. طبق فرمولبندی روانکاوی، عقدهی اودیپ ممکن است به دلایلی در همجنسگرایان بهطور معکوس رخ داده باشد.
نويسنده: من تاريخ: یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:همجنس گرایی,
پرسیدم... ،
چطور ، بهتر زندگی کنم ؟
با کمی مکث جواب داد :
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن ،
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .
پرسیدم ،
....آخر
و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :
مهم این نیست که قشنگ باشی
قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .
کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..
بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن
داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ...
هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،
آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،
شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..
مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،
مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..
به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،
که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد :
زلال باش .... ، زلال باش .... ،
فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،
زلال که باشی ، آسمان در توست..
.....
...
..
.
نويسنده: من تاريخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:پرسیدم,,,,,
روی تختم کنار اسایشگاه نشته بودم و داشتم جدول حل می کردم
در اسایشگاه باز شد و نور به سمت تخت من هجوم اورد
اسایشگاه محیطی نسبتا تاریک داشت که من برای رهایی از ظلمت انجا بالای سرم روی تختم یه لامپ ال ای دی کوچک نصب کرده بودم برای جدول حل کردن و شطرنج همین
از میان نور سایه کسی را دیدم که کوله پشتیش را با اکراه به دونبال خودش می کشید
هر چی سعی کردم نتونستم چهرشو ببینم برا همین بی خیال شدم حتما یکی از بچه ها بود که از مرخصی امده بود
مشغول حل جدول شدم
وسیله ای که با ان مخ را حمل میکنند؟
پنج حرفی بود
اهان فهمیدم ................فرقون!
در بسته شد و سکوت مث تاریکی باز گشت
اما ....
سلام
گوشام مث چشمام قوی بود
و به راحتی اشخاص را با صدا شون می شناختم
اما این صدا جدید بود
نگاهش کردم
یه تازه وارد بود به قول ما یه اشخور
با لباس نظامی و کله بی مو
و در سیماش صفا
گفتم
من:سلام جدیدی؟
اره
من:خوش اومدی
ممنون
من:ببین تخت خالی نداریم اما امروز پنج شنبه است و همه رفتند مرخصی می تونی رو یه تخت بخوابی اما شنبه باید به فکر یه تخت جدید باشی
با سر تایید کرد
حرف من همش راست بود الا یه جاش
یه تخت خالی بود که اون دقیقا بالای سر من بود طبقه دوم و من چون سرپرست اسایشگاه بودم خوش نداشتم کسی بره طبقه بالا چون مرا عصبی می کرد
و اون دقیقا زد تو برجکم و گفت:
راستی؟
من ازون ارشدایی نبودم که با قولدور بازی و زور گفتن به بقیه ستوانها به این مقام رسیده باشم
از روزی که اومده بودم توی پادگان یکسالی می شد که مرخصی نرفته بودم و مث بقیه بچه مسولیت قبول می کردم جارو میزدم ظرف میشستم و غذا از اشپزخونه می اوردم
واقعیتش چی شد من شده بودم ارشد اسایشگاه بر میگشت به 10 ماه قبل موقعی که کادری های پادگان دست به یکی کرده بودنند اسایشگاهمون را ازمون بگیر و ارشد قبلی پادگان مثل نوچه های قدیم فقط قربون صدقه سرهنگ یگان می رفت و برای یه مرخصی پایان هفته لازم می شد پدر مادر خودشم می فروخت
دنیای جالبی داریم کسی با اون هیکل (ارشد قبلی)از ترس پادگان ضعیف تر از خودشو به چند تا ادم ترسوتر از خودش می فروخت تا بره مرخصی
اون روز وقتی وارد اسایشگاه شد دستم را مشت کردم و فریاد زدم
عامل قی اور (نوعی عامل بمب شیمیایی که موجب حالت تهوع در انسان می شود در انسان ! فردی که عامل را در جنگ تشخیص می دهد باید فریاد بزند و به دیگران علام کند )..............
عامل قی اور
پناه بگیرید
( او برای تحویل دادن میز ناهار خوری اسایشگاه به فرمانده یگان 5 روز تشویقی گرفته بود و با سینه سپر جلوی